عید نود و چهار !
عید نود و چهار. اینجا همه از عشق هاشون مینویسن که همیشه و هر لحظه اراده کنن میتونن بغلشون کنن و بچلوننشون... میدونی خواهرت، از جمله های کلیشه ایه اینطوری بدش میاد... دیشب داشتم هاردمو مرتب میکردم، عکساتو دیدم. تنها چیزی که میتونم بگم ... اینکه خیلیییییی برام عزیزی سارا، خیلیییییی... همه ی امیدم روزیه که بعد از این سال های لعنتی ببینمت. و ای کاش که که مهربون باشی و بفهمی با ارزششش ترینی برام. من گریه نمیکنم، ولی انقدر داغ ندیدنت برام تازه س که حتی برای یه لحظه م عکسایی که رو یخچال ازت گذاشتمو میبینم ، میشینم ساعت ها گریه میکنم... کمتر کسی از اطرافیانم میدونه تو وجود داری، کسی درک نمیکنه مشکلات خان...
نویسنده :
مریمووولی
11:33