ساراسارا، تا این لحظه: 14 سال و 6 ماه و 24 روز سن داره

سارا وارد می شود...

خواهرررری معذررررت!:(

1390/3/19 18:43
نویسنده : مریمووولی
359 بازدید
اشتراک گذاری

 

سلاااام!!

توی لواسون کلی باهات بازی کردم و به جای تو خسته شدم...نیشخندوقتی داشتیم بر میگشتیم تهران توی ماشین خواستم یه چرت بخوابم نتونسم چون که زیر دست و پای شما داشتم جون میدادم!niniweblog.com

 

چشمامو که میبستم :بووووووووووووووم!یه مشت تو میخورد تو صورتم!آبجی جان خیلی ممنون...niniweblog.com

این اتفاق انقدر تکرار شد که عصبانی شدم niniweblog.comدستتو محکم فشار دادمniniweblog.comاز دستت یه صدایی اومد و زدی زیر گریه!niniweblog.comمینا جون بغلت کرد اما هیچ جور آروم نشدی...فکر کردم دستت شکست...دستتو یه کوچولو تکون دادم جیغت رفت هواناراحتخیلی ناراحت شدم...بعد از ١ ساعت که با هم داشتیم میجنگیدیم  بغلت کردم...niniweblog.comخیلی از خودم متنفر شدم و سرتو ناز کردم آروم شدی و نگام کردی بعد خندیدی...niniweblog.comوقتی دیدم انقدر مهربونی از خجالتم گریه کردم البته جوری که کسی نبینه...تو هم فقط احساس کردی سرت خیس شدگریههمش توی گوشت میگفتم معذرت میخوام و دیگه تکرار نمیشه...سارا نمیدونی چقدر از این وحشی بازیم پشیمونمافسوسقول میدم که دیگه تکرارش نکنم...اگه وقتی بغلت میکنم انقدر آروم و خوشحال میشی قول میدم که بیشتر توی بغلم باااااشیقلب درسته خاطره ی خوبی نبود...اما نوشتم که همیشه یادم باشه چه کاری کردم...niniweblog.com

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)